«مهدویت» از جمله مسائلی است که در ادیان دیگر موجود بوده و
کاهنان یهود و ترسایان مسیح و نصاری از آن خبر دادهاند. احادیث و روایات
فراوانی از پیامبر و ائمه(ع) به ما رسیده که همگیِ آنها در تأیید مقام
ولایت و امامت امام دوازدهم بوده است
اهداف مدعیان مهدویت از ادعاهای خود
مهدویت کشکولی برای فریب عوامالناس
چکیده
«مهدویت» از جمله مسائلی است که در ادیان دیگر موجود بوده و کاهنان یهود و
ترسایان مسیح و نصاری از آن خبر دادهاند. احادیث و روایات فراوانی از
پیامبر و ائمه(ع) به ما رسیده که همگیِ آنها در تأیید مقام ولایت و امامت
امام دوازدهم بوده است و اینکه روزی ظهور خواهد نمود و زمین را از عدل و
داد پر خواهد کرد. اما به علت همین عقاید که در قلوب مسلمانان بوده است،
بسیاری از جاهطلبان و شهرتجویان خود را «مهدی» معرفی کرده و یا ادعای
نیابت و یا دیدار ایشان را داشتهاند. تعداد کلمات 1553/ تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه
رامین بابازاده
حضرت علی(ع) در باب بررسی ریشههای بروز
فتنه میفرماید: «انّما بَدءُ وقوعِ الفِتنِ، اهواءٌ تُتَّبعَ و احکامٌ
تُبتدعَ(20)»؛ سر-منشأ همهی فتنهها، پیروی از خواهشهای نفسانی و احکامی
است که برخلاف شرع صادر میگردد.
در تقسیمبندی کلی میتوان اهداف مدعیان را به: انگیزههای شخصی و اهداف
گروهی و تشکیلاتی تقسیم کرد. اسناد و تجربیات موجود ثابت میکنند که
معمولاً گروههای منحرف مدعی، مستقیم و یا غیرمستقیم، دارای رگههای سیاسی
بوده و تحت هدایت و یا حمایت بیگانگان ادامهی حیات میدهند. در جمعبندی
میتوان موارد ذیل را از اهم اهداف و انگیزههای مدعیان ـ فردی و گروهی ـ
مهدویت برشمرد:
ـ کسب شهرت و آوازه.
ـ کسب ثروت و سودجویی (از افراد سادهلوح).
ـ شهوترانی و سوءاستفادهی جنسی (بهویژه با اغفال زنان و جوانان).
ـ احساس خودبرتربینی، خود دیگربینی، قدرتطلبی و مریدپروری (معمولاً این
نوع مدعیان، بیماران روانی هستند که دچار تخیل و توهم شدهاند).
ـ جبران شکستهای زندگی و پایان دادن به سرخوردگیهای گذشته و پاسخ به عقدهی حقارت.
ـ جبههگیری و ضدیت با دین، مذهب و نظام اسلامی.
ـ تشکیل شبکههای فساد اخلاقی، باندهای توزیع مواد مخدر، ایجاد گروههای
ضداجتماعی (مانند سرقت، قتل و تسویه حسابهای شخصی و گروهی).
ـ تشکیل شبکههای سیاسی ـ امنیتی برای ایجاد اغتشاش و انجام عملیاتهای خرابکارانه در کشور (با هدایت و حمایت دشمنان نظام).
انگیزههای مریدان
با مروری
بر هویت مدعیان، اگرچه درمییابیم آمار مدعیان مرد بیش از زنهاست، اما
قاطبهی تأثیرپذیران و مریدان، از قشر زنان و دختران هستند. میتوان موارد
ذیل را از مهمترین انگیزههای پیروی از مدعیان دروغین دانست: ارتباط آسان و
سریع با عالم غیب و با معصومان(ع)، آگاهی از آینده، قدرت یافتن بر احضار
ارواح و اجنه، رفع حاجات دنیایی و دستیابی به ثروتهای کلان، درمان
بیماریهای صعبالعلاج، رفع اختلافات خانوادگی و افزایش مهر و محبت او در
دل دیگران، انتقام و شکست رقیب از راه غیرطبیعی، موفقیت در زندگی و تحصیل
و... .
شگردهای جذب متمهدین
افراد
مدعی، بسته به موقعیت، امکانات و اهداف خود، هم از روش فردی ـ چهره به چهره
ـ و هم از روشهای سازمانی ـ با تعیین سرگروهها و حلقههای رابط ـ به جذب
پیرو و مرید مشغولند. در مجموع، روشها و شگردهای تأثیرگذاری این جماعت به
قرار ذیل است:
ـ شناسایی و جذب افراد سادهلوح و زودباور.
ـ تأمین مایحتاج مریدان و تطمیع جوانان با پول، مواد، مسکن و تأمین اسباب عیش و نوش آنها.
ـ تشویق جوانان به ارتباطات آزاد جنسی و تنپروری؛ مانند برگزاری جلسات
فساد اخلاقی و اردوهای مختلط و توصیه به زنان برای کشف حجاب در مراسمات
خود.
ـ دادن اذکار و اوراد غیرمأثور و ختومات عجیب و غریب و توزیع دستورالعملهای غیرشرعی و به ظاهر جذاب.
ـ چشمبندی، کفبینی، رمالی و انجام امور خارقالعاده و یا غیرعادی نما، مانند احضار اجنه و تسخیر ارواح.
ـ ادعاهای گزاف و دروغپردازیهای بزرگ مانند: ادعای کرامت و معجزه، ادعای
دانستن اسرار و رموز هستی و کشف اسرار و رازهای مگو، تسلط بر علوم غریبه و
دانستن خواص حروف و اعداد و جداول.
ـ خوابسازی و یا تعبیر خوابهای مریدان به شکل جذاب و دلخواه.
ـ لفّاظی و سخنوری و سوءاستفاده از قدرت بیان خود در جذب مخاطب.
ـ تفسیر به رأی قرآن و منابع مذهبی و بدعت در انجام مناسک دینی و صدور
فتواهای مندرآوردی، مانند خواندن نماز به زبان فارسی و یا ترک کامل آن در
مواقع تشخیص مراد.
ـ انتقال حس شخصیت کاذب به مریدان، مانند دادن سفارت و مأموریتهای خاص به هر مرید.
ـ ادعای شفاعت گناهان و شفای امراض صعبالعلاج.
ـ ادعای ارتباط و وابستگی به نهادهای حوزوی، قضایی، امنیتی و انتظامی و دیگر مراکز موجه نظام برای جلب اعتماد مریدان.
ـ ادعای ایصال آسان و بدون زحمت مریدان به مقامات معنوی؛ مثلاً تنها با بیعت کردن و دستبوسی و تبعیت بیچون و چرا از مراد.
ـ نفوذ در تشکلهای غیردولتی، با وعدهی کمکهای مادی و دستگیریهای معنوی.
باید دانست:
ـ اساساً تشرف به محضر امام زمان(عج) برای خواصی از اولیا امکان داشته و
دارد؛ چنانکه تشرفات بزرگانی چون سید بن طاووس و سیدمهدی بحرالعلوم و...
در تاریخ مهدویت ثبت است؛ اما بدیهی است که در این باب هر مدعی را نمیتوان
تصدیق کرد، بلکه تصدیق ادعای تشرف، نیازمند ادله و قرائنی است؛ از جمله،
عدم ضدیت ادعا با مبانی اعتقادی و نیز اثبات سوابق تقوایی فراوان مدعی.
باید دانست که دو شاخصهی انسان واصل عبارتند از: تقوا و
معرفت(عقلانیت).(21) بی-شک سوابق مدعیان، میزان دقیقی برای سنجش عیار و
راستیآزمایی از ادعاهایشان است.
ـ تشرفیافتگان حقیقی و مرتبطان واقعی حضرت، اهل ادعا و باز کردن دکان
سودجویی نیستند؛ پس باید مسلّم دانست کسانی که اهل تشرفند، اهل ادعا
نیستند:
هر که را اسرار حق آموختند
مهر کردند و دهانش دوختند
ـ اگرچه نمیتوان منکر رؤیت حضرت شد، اما باید دانست که ملاقات با امام
زمان(عج) ـ در صورت صحت ـ یکسویه است و نه دوسویه؛ یعنی اینگونه نیست که
هرگاه مدعی اراده کند، بتواند مشرف شود. پس ادعای تشرف و مشاهدهی ارادی،
با مبانی اعتقادی ما ناسازگار است.
شاید فلسفهی صدور روایاتی که بر طرد ادعای تشرف ـ علیرغم اثبات تشرف برخی
از بزرگان ـ تأکید دارند، برای جلوگیری از رواج بازار مکارهی مدعیان
دروغین باشد، تا بدین وسیله هر کذابی نتواند کالای تقلبی خود را عرضه کند.
ـ اگرچه تشرف فیزیکی و یا رؤیت بصری حضرت فضیلت است؛ اما اصل و یا لیاقتی
منحصربهفرد نیست؛ چراکه اولاً، معرفت و بصیرت در شناخت جایگاه، حقوق و
عمل به دستورات آن حضرت، اصل است (من مات و لمیعرف امام زمانه مات میته
جاهلیه)(22)؛ و ثانیاً به گواهی مستندات تاریخ مهدویت، تاکنون برخی از
مسیحیان، کلیمیان و اشخاص غیرمسلمان و یا غیرشیعه ـ بنا بر مصالحی ـ شرف
حضور یافتهاند که واجد لیاقت چندانی نبودهاند.
ـ مدعی نیابت، سفارت، نمایندگی و ابلاغ دستور خاص امام زمان(عج)، طبق نص
صریح توقیع مبارک حضرت، مفتری و کذّاب است. حضرت در نامهای خطاب به آخرین
نایب خاص خویش تأکید فرمودند که هرکس ادعای «مشاهده» کرد، او را تکذیب
کنید. البته در توضیح و تفسیر این فراز از توقیع مبارک باید خاطرنشان کرد
که منظور از تکذیبِ مشاهدهکننده، تکذیب اصل رؤیت نیست، بلکه تکذیبِ
مشاهدهای است که صاحب آن ادعای رؤیت ارادی و طرفینی داشته باشد. نکتهی
ظریف آن است که «مشاهده» بر وزن «مفاعله» است و حاکی از یک عمل طرفینی مثل
معامله میباشد که ارادهی هر دو طرف در آن امر دخیل باشد.
ـ روایات معتبر، ما را از توقیت ـ مشخص کردن زمان ظهور یا تعیین محدودة
زمانی ظهور حضرت ـ به شدت نهی کردهاند. امام باقر(ع) در پاسخ به پرسشی
دربارهی زمان ظهور موعود، سه مرتبه فرمود: «آنها که وقت تعیین میکنند،
دروغ میگویند»(23). امام صادق(ع) نیز به محمد بن مسلم میفرماید: «محمد!
اگر کسی وقتی از جانب ما برای ظهور حضرت مهدی(ع) نقل کرد، از تکذیب کردن او
نترس؛ چراکه ما برای احدی تعیین وقت نمیکنیم.» (24)
ـ مکتب اسلام، مکتب «اصالت کمال» است، نه مکتب اصالت رنج و ریاضت و یا مکتب
اصالت کرامت. اگرچه ریاضت، موجب تقویت و قدرت نفس میشود، اما این قدرت،
نسبتی با حقانیت ندارد. پس بر فرض صحت ادعای مدعیان در انجام امور
خارقالعاده، باید دانست که اولاً: خلق کرامت و یا قدرتمندی در شکستن قواعد
طبیعت و یا ارتباط با موجودات نامریی، دلیل بر مشروعیت و در نتیجه حقانیت
مدعی نخواهد بود و ثانیاً: قدرت در ارتباطگیری با موجودات نادیدنی و یا
تواناییهای غیرطبیعی، به گواهی اخبار مستند، وجه
مشترک فکری تمام این مدعیان و گروههای خرافه: التقاط در اعتقادات، نگاه
سکولاریستی به دین و دنیا، تساهل و تسامح شدید دینی ـ مذهبی و نگاه
پلورالیستی، به عنوان جوهرهی اندیشه و عمل آنهاست.از کفار، فجار،
فاسقان و انسانهای بیدین نیز برمیآید. نیروی برخاستن از زمین و یا
پرواز در آسمان که حشرات ضعیفی چون سوسک نیز قادر بر آنند، چه حقانیت و
مشروعیتی را برای عامل آن میتواند به بار آورد؟! همه میدانند که مرتاضان
هندی و یا شخصی مانند دیوید کاپرفیلد، که در جلوی دوربینهای
خبرگزاریهای سراسر جهان از دیوار چین رد شد، چنان کارهای شگفتی انجام
میدهند که مدعیان دروغین جامعهی ما در خواب نیز قدرت بر تصور آنها را
ندارند!
ـ اسلامستیزی و مسلمانگریزی از نشانههای مدعیان دروغین است. سادهترین
راه شناخت این افراد، خلاف شرعهای صریح و گناهان بزرگی است که مرتکب
میشوند؛ مانند: غیبت، تهمت، اختلاط بیمرز با نامحرم، روابط نامشروع و... .
مدعیان در عمل ثابت کردهاند که چندان توجهی به شرع، عرف و اخلاقیات
جامعهی اسلامی ندارند.
ـ نباید نادیده گرفت که وعدهی الهی مبنی بر گسترش عدالت و تحقق حکومت
صالحان بر زمین و اعتلای پرچم اسلام به دست بندگان صالح خدا، با وجود
ادعاهای مکرر این مدعیان، نه تنها هنوز تحقق نیافته، بلکه هیچ کس صفت
عدالت-گستری را در اینان سراغ ندارد.
ـ در مجموع میتوان گفت، وجه مشترک فکری تمام این مدعیان و گروههای خرافه:
التقاط در اعتقادات، نگاه سکولاریستی به دین و دنیا، تساهل و تسامح شدید
دینی ـ مذهبی و نگاه پلورالیستی، به عنوان جوهرهی اندیشه و عمل آنهاست.
نمایش پی نوشت ها:
20. نهجالبلاغه، خطبهی 50.
21. حسن رحیمپورازغدی، «معنویت توحیدی، معنویت شرکآلود»، ویژنامهی کژراهه(روزنامهی جام جم)، ص41.
22. وسائلالشیعه، ج 16، ص 246.
23. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج1، ص368، ح5.
24. همان، ح3.
نداحقانی
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1398 ساعت 06:07 ب.ظ
پیش از انقلاب در منبر مساجد امکان بحث پیرامون مبانی ناب اسلامی وجود
نداشت اما پس از انقلاب اسلامی فضای باز رسانهای ایجاد شده است به حدی که
برخی در سخنرانیهای خود شبهات متعددی را مطرح کرده و به آنها پاسخ می
دهند.
زمان تقریبی مطالعه :
6 دقیقه
تاریخ :
یکشنبه 1397/11/14
انقلاب اسلامی ایران با هدف زمینهسازی ظهور امام زمان (عج) پای به عرصه
حیات گذاشت و در طول حیات 40 ساله خود تلاش کرد تا به این هدف با برنامهها
و راهکارهای متنوع جامه عمل بپوشاند از آموزش و تبلیغ و ترویج گرفته تا
پژوهش های راهبردی و نیز برگزاری جشنواره ها، همایش ها، کنفرانس ها و نیز
استفاده از ظرفیت آموزش و پرورش، آموزش عالی و نیز رسانه ملی ... اگرچه به
زعم صاحبنظران هنوز تا رسیدن به جامعه منتظر و زمینه ساز فاصله بسیار است
اما نمی توان از آنچه در طول ۴۰ سال عمر انقلاب درباره باور مهدویت انجام
شده چشم پوشید به ویژه آنکه مردم به عنوان مخاطبان این طرح ها و برنامه ها
به این اثرگذاری متعرف هستند.
از این رو، نظر برخی از آنها از اقشار
مختلف را درباره برکات انقلاب در آشنایی و انس مردم و جامعه با امام
عصر(عج) جویا شده ایم که در ذیل می آید:
با کتاب های درسی با امام زمان(عج) آشنا شدم
«شیما پورانیان» درباره آشنایی و میزان اطلاعاتش از مهدویت، اظهار کرد:
پیرامون موضوع مهدویت و انتظار امام زمان (عج) در کتب درسی و همچنین
برنامههای تلویزیونی اطلاعاتی کسب کردهام و مطالعات محدودی نیز خود در
این باره داشتهام.
این وکیل پایه یک دادگستری در ارزیابی
برنامههای نظام جمهوری اسلامی در راستای ترویج و تبلیغ آموزههای مهدوی،
گفت: با توجه به اینکه یکی از اهداف انقلاب زمینهسازی ظهور بوده باوجود کم
و کاستیها قطعاً کارهای خوبی هم در رابطه با ترویج فرهنگ انتظار صورت
گرفته ازجمله تولید و پخش برنامههای تلویزیونی، گفتوگوها، نشستهای علمی
در دانشگاهها و جشنهایی که قبل از انقلاب امکان برگزاری آنها نبوده است.
پورانیان
بیان کرد: اینها همه به برکت انقلاب اسلامی است و من شخصا با برنامههای
تلویزیونی که عصرهای جمعه در رابطه با حضرت صاحبالزمان (عج) پخش میشود،
حال خوبی پیدا میکنم.
زمینهسازی برای ظهور نیازمند آگاهی دادن به مردم است
«حجتالاسلام قاسمی» نیز پیرامون دستاوردهای مهدوی انقلاب اسلامی در حوزه
تبلیغ و آموزش، اظهار کرد: انقلاب اسلامی الحمدالله بستر بحث و فعالیت در
حوزه مهدویت را ایجاد کرد، انقلاب در ابتدای شکلگیری خود حرف از
زمینهسازی ظهور زد و یکی از اصول اصلی اسلام ناب را احیا کرد.
امام
جماعت یکی از مساجد تهران افزود: پیش از انقلاب در منبر مساجد امکان بحث
پیرامون مبانی ناب اسلامی وجود نداشت اما پس از انقلاب اسلامی فضای باز
رسانهای ایجاد شده است به حدی که برخی در سخنرانیهای خود شبهات متعددی را
مطرح میکنند که نشان از فضای باز و آزادی بیان دارد البته این شبهان توسط
مراجع علمی کشور پاسخگویی میشود.
حجت الاسلام قاسمی تصریح کرد: پس
از انقلاب اسلامی پرداختن به مهدویت در حوزههای علمیه کشور گسترش یافت و
امروز مبلغان مهدوی فراوانی در کشور فعال هستند. اطلاع دارم در ایام
مناسبتی و ویژه سال این مبلغان در نقاط مختلف کشور حضور پیدا میکنند و به
ترویج و تبلیغ مهدویت میپردازند.
وی خاطرنشان کرد: زمینهسازی ظهور
امام زمان (عج) نیازمند آگاهی دادن به مردم است یعنی باید مردم بدانند که
آیندهای روشن در سایه پیادهسازی اسلام ناب پیش روی آنان است تا منتظر
واقعی آن باشند البته باید رویکردها و برنامههای آن دولت کریمه نیز برای
مردم بیان شود تا الگو و چراغ راه عمل آنان در این دوران غیبت باشد.
افزایش آگاهیهای مردم زمینه ساز ظهور است
«رضا احدی» نیز در پاسخ به این سؤال که چقدر آموزش ها درباره مهدویت را
مناسب و اثرگذار می داند، گفت: یکی از زمینهسازیها برای ظهور امام زمان
(عج) افزایش آگاهی مردم است زیرا در این صورت مطالبه و دعای آنان نیز برای
تعجیل در ظهور افزایش خواهد یافت.
این فعال فضای مجازی اضافه کرد:
پایین بودن سطح آگاهی و اطلاعات مردم موجب گسترش جریانهای انحرافی میشود
که در این زمینه انقلاب اسلامی با طرح مطالب آموزشی در کتب درسی، تولید
برنامههای تلویزیونی و چاپ کتب اقدامات خوبی داشته است.
احدی در
پاسخ به این سؤال که آیا اقدامات انقلاب اسلامی در پاسخ به تلاشهای
رسانهای دشمن جهت انحراف اذهان پیرامون اصل ناب انتظار کافی بوده است،
تاکید کرد: شخصاً فیلمهای سینمایی هالیوود را دنبال میکنم غربیها در این
قالب به نشر و ترویج برداشت خود و یا بهتر بگویم، آخرالزمان موردپسند خود
میپردازند و تلاش دارند که ما آخرالزمان را آنگونه که آنان میخواهند،
بشناسیم، پاتک متقابل در برابر این فعالیت غربیها متأسفانه در کشور وجود
ندارد، چاپ کتاب، برنامه تلویزیونیِ سخنران محور و ... پاسخ کافی و قاطع
نیست، باید از هنرهای روز و رسانههای نوین استفاده کرد.
انقلاب اسلامی آیین های مهدویت را احیاء کرد
«رعنا زاهدی» هم درباره سطح و کیفیت فعالیتهای آموزشی و تبلیغی که به برکت
انقلاب اسلامی درباره مهدویت انجام می شود، گفت: انقلاب اسلامی برخی
مناسبات و برنامههای مهدوی را که در گذشته و زمان پهلوی شاید بروز و ظهور
نداشت و یا بهطور کل ممنوع بود، احیا کرد، از این قبیل میتوان به برگزاری
مراسم دعای ندبه در روزهای جمعه، احیای جشن های نیمه شعبان، نهم ربیع
الاول و ... اشاره کرد.
این دانشجوی کارشناسی ارشد معارف اسلامی
اضافه کرد: انقلاب اسلامی حتی خرافه پیرامون 9 ربیعالاول را به جشن امامت
امام زمان (عج) تبدیل کرد تا مانع از انحراف و تفرقه مسلمانان شود و
بهنوعی تأکیدی بر مؤلفههای وحدت آمیز هم باشد. زاهدی تاکید کرد: در
قالب برگزاری این برنامهها سخنرانان به ترویج مباحث مهدوی میپردازند که
برای آگاهی بخشی به مردم بسیار تأثیرگذار است، امروز کمتر کسی وجود دارد که
نداند در آخرالزمان و در عصر غیبت امام زمان (عج) قرار داریم اما متأسفانه
بسیاری از وظایف خود در این عصر بیخبر هستند.
این دانشجوی رشته
معارف اسلامی در ادامه بیان کرد: البته در ترویج فرهنگ انتظار کمکاری هایی
وجود دارد، به عبارت دیگر، انقلاب اصل انتظار را بهخوبی نشر داده است اما
فرهنگ آنکه باید در زندگی و شیوه رفتاری مردم اثرگذار باشد، کمرنگ است،
بسیاری از مردم نمیدانند با چه روشهایی میتوانند زمینهساز ظهور باشند. وی
یادآور شد: بسیاری از اقدامات ما متأسفانه عامل تأخیر در ظهور است لذا
باید این جزییات هم در برنامه آموزشی و ترویجی انقلاب اسلامی قرار گیرد.
منبع: خبرگزاری شبستان
نداحقانی
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1398 ساعت 12:16 ب.ظ
باور
به ظهور شخصی که جهان را پر از عدل و داد کرده و ریشه های ظلم و ستم را می
چیند اختصاص به اسلام نداشته بلکه، شامل ادیان مختلف الهی و آسمانی می شود و
در اسلام، مسیحیت،[1] یهودیت[2] و زرتشت[3] و... به ظهور این شخص نوید
داده شده است.
بنابراین می توان گفت تمامی ادیان به آمدن موعودی مصلح باور دارند که این
موعود در اندیشة زردتشت سوشیاتت،[4] در اندیشه مسیحیت حضرت مسیح و غیره... و
در اسلام حضرت مهدی(عج) است که قرآن و سنت به آمدن آن بشارت داده اند. امّا در مورد اینکه مهدویت یعنی چه؟ باید اذعان داشت لغت مهدویت برگرفته از امام مهدی(ع) است.
«خلاصه و حقیقت مهدویت، منتهی شدن سیر جوامع جهان به سوی جامعه واحد و
سعادت عمومی، امنیت و رفاه، تعاون و همکاری، همبستگی همگانی حکومت حق و عدل
جهانی، غلبه حق بر باطل، غلبة جنودالله بر جنود شیطان نجات مستضعفان و
نابودی مستکبران، و خلافت مؤمنان و شایستگان به رهبری یک رجل و ابرمرد الهی
است که موعود انبیاء و ادیان و دوازدهمین اوصیاء و خلفای پیغمبر آخرالزمان
است.»[5]
امّا از آنجا که نام آن منجی در میان مسلمانان مهدی(عج) است، این اندیشه
را به اندیشة مهدویت نامیده اند هر چند سایر ادیان به آن اندیشه موعودگرائی
و ... می گویند.
بهرحال، مهدویت، یک اندیشه و تفکر برگرفته از کتابهای آسمانی است که با
فطرت و سنن عالم خلقت موافق است و در میان شیعیان در این اندیشه مباحث مهم
ذیل بررسی می شود. 1. موعودگرائی و منجی گرائی در ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی. 2. مسأله مهدی باوری و موعود گرائی در اهل سنت. 3. اعتقاد به مهدویت از منظر شیعه که خود، مباحث ذیل را در بر دارد. الف: مسأله ولادت و نسب و کودکی امام زمان(عج( ب: ویژگیهای امام زمان(عج( ج: مسأله انحراف در مهدویت و فرقه های انحراف. د: مسأله غیبت امام زمان(عج( ذ: مسأله علائم و زمینه های ظهور حضرت حجت(عج( ر: مسأله وقایع ظهور و حکومت جهانی آن حضرت. و...
بنابراین مهدویت، تعریف خاصی ندارد بلکه شامل یک اعتقاد می شود که مباحثی
را در بردارد و کسی که می خواهد به این مقوله بپردازد بایستی به مطالب ذکر
شده با دقت، بپردازد. منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تاریخ عصر ظهور، و مابعد الظهور (عصر غیبت)، محمد صدر. 2. اصالت مهدویت، آیت الله صافی، ج اول تا سوم، انتشارات حضرت معصومه. 3. او خواهد آمد، مهدی پور، نشر برقعی. امام مهدی(عج( برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید، چرا که همین دعا موجب گشایش برای خود شماست. شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 485، دارالفکر
---------------------------------------------------------- [1] . انجیل لوقا / باب 12 / آیات 40-35. [2] . کتاب مقدس / سفر مزامیر داود / مزمور 37. [3] . اوستا، بخش یناهات / 46. [4] . همان. [5] . لطف الله صافی گلپایگانی، اصالت مهدویت، ج 2، بخش 4، ص 19، انتشارات حضرت معصومه، قم.
نداحقانی
یکشنبه 25 فروردینماه سال 1398 ساعت 10:08 ب.ظ
در این مقاله قصد داریم با استفاده از اندیشههای شهید
مرتضی مطهری پاسخ این سؤال را به دست آوریم. سؤال از چرایی، دوگونه پاسخ
میتواند داشته باشد: یک بار، سؤال چرایی، سؤال از علل شیء است و اینجا
باید به تبیین فلسفه مهدویت پرداخت؛ یعنی سؤال از اینکه چرا باید منتظر
بود، به این برمیگردد که چرا قیام مهدی ضرورت دارد که انتظار آن ضرورت
داشته باشد؟ پاسخ دیگر، پاسخ از طریق نتایج (معلولات شیء) است؛ یعنی باید
منتظر بود؛ زیرا منتظر بودن، این آثار را برای ما به همراه دارد.
مهدویت و انتظار در اندیشه شهید مطهری
مهدویت و انتظار در اندیشه شهید مطهری
نویسنده : دکتر حسن رحیم پور ازغدی
مقدّمه
بحث انتظار و ظهور مهدی موعود ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ از ابعاد گوناگونی مورد چالش قرار گرفته است؛ از جمله:
1. مهمترین فلسفهای که برای تحقّق قیام مهدی برشمردهاند، تحقّق عدالت
فراگیر و گسترده است. با توجّه به اینکه یکی از علل ضرورت معاد نیز همین
ضرورت تحقّق کامل است و با توجّه به اینکه دنیا فقط دارگذر، و اصل و مقصد
نهایی، آخرت است، دیگر تحقّق عدالت فراگیر در دنیا چه ضرورتی دارد و چرا
باید در این دنیا انتظارِ عدالت داشته باشیم؟
2. در آیات و احادیث برای برخی اعمال جایگاه خاصی قائل شدهاند: نماز ستون
دین دانسته شده، و امربه معروف و نهی از منکر، مایه قوامِ بقیه احکام، و...
. در این میان انتظار فرج، افضل اعمال شمرده شده است. چرا انتظار، چنین
جایگاهی دارد؟ به ویژه اگر توجّه کنیم که در بقیه موارد، فعل ایجابی و
اقدام صورت میگیرد؛ اما ظاهراً انتظار، فعل سلبی و اقدام نکردن و منتظر
ماندن است. چگونه کاری نکردن مهمترین و برترین کار دانسته شده است؟
3. یکی از مباحثی که امروزه جدّی مطرح میشود، بحث جهانیشدن است و
میدانیم حکومت مهدی(علیه السلام) نیز حکومت جهانی است. قیام او فلسفهای
جهانی دارد و الگوی اسلامی جهانیشدن را میتوان همان حکومت مهدی(علیه
السلام) دانست. اگر از این زاویه نگریسته شود، آیا جهانیشدن رنگ و بوی
دیگری نخواهد گرفت و در آن صورت، وظیفه ما در قبال آنچه امروزه به صورت
جهانیشدن مطرح شده، چیست؟
گذشته از اینگونه پرسشها که در خصوص اصل مهدویت و انتظار مطرح است، خود
مفهوم انتظار، در درون خود نیز با چالشهایی جدّی مواجه است که شاید
مهمترین آنها این باشد که با توجه به اینکه در احادیث آمده ظهور، زمانی
رخ میدهد که جهان پر از ظلم شده باشد، آیا هرگونه تلاش اصلاحی عملاً ظهور
را به تاخیر نمیاندازد؟ اگر باید منتظر ظهور بود، پس باید از اقدامات
اصلاحی دست برداشت و این به معنای نفی وظایف اجتماعی است که در دین بر دوش
انسان گذاشته شده است (نظیر امر به معروف و نهی از منکر)، و اگر قرار است
به آن وظایف عمل کنیم، دیگر چگونه میتوان منتظر بود؟ به بیان دیگر اگر
قرار است سیر بشر با این اصلاحات ما، سیر تکاملی باشد، این سیر به همین
ترتیب به آخر میرسد و دیگر چه نیازی به ظهور مهدی؟
اینها و سؤالاتی از این دست، نگاهی دوباره و عمیق به مسأله مهدویت در
اسلام را میطلبد که میتوان کلّ مسأله را در این جمله خلاصه کرد: از ما
خواسته شده: انتظار ظهور و قیام مهدی(علیه السلام) را داشته باشیم، و
مسأله ما این است که چرا و چگونه؟
در این مقاله قصد داریم با استفاده از اندیشههای شهید مرتضی مطهری پاسخ این سؤال را به دست آوریم.
سؤال از چرایی، دوگونه پاسخ میتواند داشته باشد: یک بار، سؤال چرایی، سؤال
از علل شیء است و اینجا باید به تبیین فلسفه مهدویت پرداخت؛ یعنی سؤال از
اینکه چرا باید منتظر بود، به این برمیگردد که چرا قیام مهدی ضرورت دارد
که انتظار آن ضرورت داشته باشد؟ پاسخ دیگر، پاسخ از طریق نتایج (معلولات
شیء) است؛ یعنی باید منتظر بود؛ زیرا منتظر بودن، این آثار را برای ما به
همراه دارد؛ امّا بحث از چگونگی، بین این دو نحوه چرایی قرار میگیرد. این
بحث از طرفی متفرّع بر فلسفه مهدویت است؛ زیرا برای معلوم شدن چگونگی
انتظار ابتدا باید متعلَّق آن معلوم شود. روشن است که انتظار حمله دشمن را
داشتن، چگونگیای غیر از انتظار ورود میهمان داشتن را اقتضا میکند. اینجا
پس از شناخت ضرورت و فلسفه قیام موعود جهانی است که میتوان به این پرداخت
که این قیام چگونه تحوّلی در تاریخ و جامعه بشری است و چگونه انتظاری را
از ما میطلبد. از طرف دیگر، زمانی میتوان سخن از آثار و نتایج این انتظار
به میان آورد که چگونگی این انتظار معلوم شده باشد تا بگوییم چنین انتظاری
چنان ثمرهای خواهد داشت.
بدین ترتیب بحث را در سه بخش ادامه میدهیم: در بخش اوّل (فلسفه مهدویت و
ضرورت انتظار) و سوم (ثمرات انتظار)، درباره چرایی انتظار سخن خواهیم گفت و
در بخش دوم (نحوه انتظار و وظیفه ما) در خصوص چگونگی آن.
بخش اوّل: فلسفه مهدویت و ضرورت انتظار
در فلسفه اسلامی، قاعدهای به نام قاعده تلازم حد و برهان وجود دارد. به
اقتضای این قاعده، هرگونه برهانی که بر مسالهای اقامه شود، به شناخت (حد)
بهتر آن خواهد انجامید و بالعکس. (ابراهیمی دینانی، 1372: ج 3، ص 240 ـ
249). این بحث ما نیز بر همین روش مبتنی است؛ یعنی اگر بخواهیم شناخت
مناسبی از مهدویت به دست آوریم، یک راه این است عللی که ضرورت مهدویت را
ایجاب کرده، بررسی کنیم. به نظر میرسد مهمترین دلیل ضرورت موعود جهانی،
همان فلسفه بعثت انبیا است که فلسفه خلقت نیز هست (مطهری، 1372 الف، ص 69 ـ
73). فلسفه خلقت، عبادت و عبودیت است که حقیقت عبودیت، تقرب به خدا است و
فلسفه بعثت نیز طبق آیات متعدّدی از قرآن کریم، توحید و عدالت اجتماعی
معرّفی شده که مطابق شرح دقیق شهید مطهری، عدالت نیز برای توحید است (همان:
ص 74 ـ 85)، و مهمترین ضرورت قیام موعود جهانی نیز پرکردن زمین از عدل و
قسط است؛ امّا چنانکه گفته شد، اگر قرار است عدالت کامل در آخرت محقّق
شود، دیگر چه اصراری هست که در دنیا هم محقق شود؟ پاسخ به این سؤال، به نوع
نگاه ما به انسان، عدالت و آخرت برمیگردد که در چند بند توضیح میدهیم:
1. جایگاه انسان در نظام آفرینش:
از منظر قرآن کریم، انسان به زمین نیامده که در زمین بماند؛ بلکه آمده تا
مسیر حرکت به سوی خدا را طی کند و به مقام شایسته خویش که همان مقام خلیفه
اللّهی است برسد؛ یعنی مظهر صفات خدا گردد. انسان، آنگونه که ملائکه
پنداشتند، فقط موجودی نیست که در زمین فساد و خونریزی کند؛ بلکه سکّه
وجودش، روی دیگری دارد که همان فلسفه آفرینش او است و در واقع آنچه در
انسان اصالت دارد، همان ارزشهای متعالی وجود او است (همان، ص 52 ـ 54).
2. اصل فطرت:
با توجّه به مطلب پیشین، انسان موجود خنثا نیست که صرفاً تحت تاثیر عوامل
خارجی واقع شود؛ بلکه در ذات خود، شخصیت واقعی و جهتگیری حقیقی به سمت کمال
دارد که این جهتگیری، همان فلسفه اصلی وجود او است و امری است که میتوان
روی آن سرمایهگذاری کرد (مطهری، 1375). این سرمایه اوّلیه به قدری اهمیت
دارد که وجود هرگونه باطلی کاملاً تبعی و طفیلی این سرمایه حق است و در
عالم، باطل محض وجود ندارد؛ بلکه همه باطلها در اثر افراط و تفریط در حق
پدید میآیند و هویت مستقلی ندارند (مطهری، 1372 ب، ص 35 ـ 37). به بیان
دیگر، انسان یک ظرف خالی محض نیست که از بیرون و تحت تاثیر عوامل خارجی پر
شود؛ بلکه بذر یک سلسله بینشها وگرایشها در نهاد او نهفته است و بدین سبب
انسان باید پرورش داده شود، نه اینکه مانند یک مادّه صنعتی، ساخته شود
(مطهری، 1371: ص 35).
3. رابطه فرد و جامعه:
در اسلام، هم فرد اصالت دارد و هم جامعه. دیدگاه اسلام نه اصالت فردی محض
است که جامعه را فقط اعتباری و قراردادی بداند، نه اصالت جمعی صرف است که
هیچگونه اصالت و هویتی برای فرد قائل نباشد؛ بلکه باید گفت:
افراد انسان که هر کدام با سرمایهای فطری و سرمایهای اکتسابی از طبیعت،
وارد زندگی اجتماعی میشوند، روحاً در یکدیگر ادغام میشوند و هویت روحی
جدید که از آن به روح جمعی تعبیر میشود، مییابند. این ترکیب یک نوع ترکیب
طبیعی مخصوص به خود است که برای آن شبیه و نظیری نمیتوان یافت. این ترکیب
از آن جهت که اجزا در یکدیگر تاثیر و تأثّر عینی دارند و موجب تغییر عینی
یکدیگر میگردند و اجزا هویت جدیدی مییابند، ترکیب طبیعی و عینی است؛
امّا از آن جهت که کل و مرکّب به عنوان یک واحد واقعی وجود ندارد، با سایر
مرکّبات طبیعی فرق دارد؛ یعنی در سایر مرکّبات طبیعی، ترکیب، ترکیب حقیقی
است؛ زیرا اجزا در یکدیگر تاثیر و تاثّر واقعی دارند و هویت افراد هویتی
دیگر میگردد و مرکّب هم یک واحد واقعی است؛ یعنی صرفا هویتی یگانه وجود
دارد و کثرت اجزا تبدیل به وحدت کل شده است؛ امّا در ترکیب جامعه و فرد،
ترکیب، ترکیب واقعی است؛ زیرا تاثیر و تأثّر و فعل و انفعال واقعی رخ
میدهد و اجزای مرکّب که همان افراد اجتماعند، هویت و صورت جدید مییابند؛
امّا به هیچ وجه، کثرت تبدیل به وحدت نمیشود و انسان اکمل به عنوان یک
واحد واقعی که کثرتها در او حل شده باشد، وجود ندارد. انسان اکمل، همان
مجموع افراد است و وجود اعتباری و انتزاعی دارد
(مطهری، 1374، ص 27 ـ 26)؛
بنابراین، تحقّق سعادت فرد بماهو فرد، لزوماً به معنای تحقّق سعادت جامعه
بماهو جامعه نیست؛ چرا که هر دو اصالت دارند و زمانی میتوان واقعاً سعادت
انسانی را محقّق شده دانست که افزون بر سعادت فرد، سعادت جامعه نیز محقّق
شود.
4. رابطه دنیا و آخرت:
آخرت باطن دنیا است بدین معنا که عالم آخرت عالمی کاملاً مستقل نیست که بعد
از پایان زمانی دنیا،تازه آغاز شود؛ بلکه با نظر عمیق به آیات و روایات
میتوان دریافت که آخرت در باطن دنیا قرار دارد؛ پس جزای آخرتی، نه جزای
قراردادی است و نه حتی رابطه علّی و معلولی با اعمال دنیایی دارد؛ بلکه
جزای آخرتی به ظهور رسیدن باطن همین اعمالی است که در دنیا انجام
میدادهایم (مطهری، 1373 الف، ص 201، و نیز 1373 ب، ص 30 ـ 32)؛ پس
میتوان گفت: سعادت آخرتی، تجلّی باطنی و واقعی سعادت دنیایی است؛ بدین
لحاظ که در تعبیر قرآن کریم، انسانی که از یاد خدا غافل باشد، گرچه انواع
امکانات رفاهی در اختیارش باشد، باز زندگیاش سخت و ناخوشایند است و در
مقابل، اولیای خدا هر قدر هم که به لحاظ ظاهری در رنج و سختی باشند، در
خوشی و آرامش کاملند. بدین ترتیب، برای تحقّق عدالت واقعی در قیامت باید هم
به لحاظ فردی و هم به لحاظ اجتماعی، انسانِ کمال یافته در دنیا وجود داشته
باشد.
5. انواع کمال انسانی:
اعمال انسان در زندگیاش را میتوان از حیث چهار رابطه بررسی کرد: رابطه او
با خود، با خدا، با دیگر انسانها، و با طبیعت؛ امّا میتوانیم با نظری
دقیقتر بگوییم که بازگشت این چهار رابطه به دو رابطه است: رابطه با خدا و
رابطه با دیگران.
همانگونه که کمال انسانی از حیث رابطهاش با خدا مطرح است، از حیث رابطه
انسانها با همدیگر نیز بحث رسیدن به کمال انسان، قابل بررسی است. بدین
ترتیب میتوان گفت: به رغم اینکه پیامبر خاتم… کسی است که به لحاظ فردی
تمام مراتب کمال انسانی را پیموده است (الخاتَم مَن ختم المراتب بأسرها)،
امّا هنوز لزوماً انسان تمام مراتب کمال خویش را سپری نکرده؛ زیرا این
مراتب کمال را به لحاظ اجتماعی نیز باید بپیماید و البتّه این نقصی بر مقام
پیامبر خاتم… نیست؛ بلکه نقصی بر مجموعه انسانها است که هنوز آماده تحقق
آن کمال جمعی نشدهاند. به بیان دیگر، با توجّه به اینکه جدا از فرد،
جامعه هم اصالت دارد، به کمال رسیدن جامعه هم موضوعیت دارد و این به کمال
رسیدن باید در عالم انسانی تحقّق یابد که شاید فلسفه رجعت نیز همین باشد.
بدین ترتیب، همانگونه که به لحاظ فردی برای تحقق مقام خلیفهاللهی که خدا
برای انسان در نظر گرفته، باید انسانی وجود داشته باشد که آن مقام در او
تحقّق یابد، به لحاظ اجتماعی نیز برای تحقّق مقام خلیفهاللهی باید جامعه
کاملی در جهان پیدا شود. جالب اینجا است همانطور که انسان به لحاظ فردی
جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا است (صدرالمتألهین شیرازی، 1410: ج8،
ص347)، به لحاظ اجتماعی هم سیر حرکتی او از نهادهای اقتصادی آغاز میشود و
به نهادهای فرهنگی میانجامد:
انسان در اثر همه جانبه بودن تکاملش، تدریجاً از وابستگیاش به محیط طبیعی و
اجتماعی، کاسته، و به نوعی وارستگی که مساوی است با وابستگی به عقیده و
ایمان، افزوده است و در آینده به آزادی کامل معنوی دست خواهد یافت (مطهری،
1371، ص37).
سیر تکاملی بشریت به سوی آزادی از اسارت طبیعت مادّی و شرایط اقتصادی
ومنافع فردی و گروهی و به سوی هدفی بودن و مسلکی بودن و حکومت و اصالت
بیشتر ایمان و ایدئولوژی بوده و هست. اراده بشر ابتدایی بیشتر تحت تاثیر
محیط طبیعی و محیط اجتماعی و طبیعت حیوانی خودش شکل گرفته و متأثر شده است؛
ولی اراده بشر مترقّی در اثر تکامل فرهنگ و توسعه بینش وگرایش به
ایدئولوژیهای مترقّی، تدریجاً از اسارت محیط طبیعی و اجتماعی و غرایز
حیوانی آزادتر شده و آنها را تحت تاثیر قرار داده است (مطهری، 1371: ص 48 و
49).
6. واقعی بودن آرمانهای اسلام:
نکته مهمّی در آموزههای اسلام هست و آن اینکه تمام آرمانهایی که در
اسلام مطرح شده، واقعی و عینی و دست یافتنی است. مکاتب جدیدی که چند قرن
اخیر در جهان غرب پیدا شده و آرمانهایی را مطرح کردهاند، به طور عمده
معترف بودهاند که آرمان آنها از نوع ایدهآل است و توصیه آنها برای
رسیدن به آن آرمان، صرفاً توصیه روشی است؛ یعنی بکوشید حتّیالامکان به آن
سمت و سو بروید؛ هر چند معلوم است که آن آرمان، سرانجام، دست نیافتنی است.
در واقع مدینههای فاضله آنها، اتوپیایی نبوده که واژه ایدهآل ترجمه
دقیقی از آرمان آنها است؛ امّا آرمانهای اسلامی، صرفاً ایدهآل و غیر
عینی نیست. اسلام، انسان را تا حدّ خلیفهاللهی میخواهد و قبل از هر چیز
نمونه آن را (پیامبر اکرم… و امیر مؤمنان(ع)) به جامعه بشری عرضه میکند تا
بدانند این آرمان، به وسیله انسانها دست یافتنی است. به همین ترتیب، اگر
از ما میخواهد جامعهای با عدالت کامل در دنیا برقرار کنیم، تحقّق آن را
هم امری واقعی میداند، نه صرفا همچون آرمانی دست نیافتنی.
7. تقابل حقّ و باطل و غلبه نهایی حق:
هر چند در مجموع، حرکت تاریخ، تکاملی است، ولی سیر تکاملی آن جبری و
لایتخلّف نیست و چنین نیست که هر جامعهای در هر مرحله تاریخی لزوماً نسبت
به مرحله قبل از خود کاملتر بوده باشد. نظر به اینکه عامل اصلی این حرکت،
انسان است که موجودی مختار و آزاد و انتخابگر میباشد، تاریخ در حرکت خود
نوسانات دارد؛ ولی در مجموع خود، یک خط سیر تکاملی را طی کرده و میکند
(مطهری، 1371، ص 47 و 48).
به بیان دیگر، از ویژگیهای انسان، تضاد درونی میان غرایز متمایل به پایین
است که هدفی جز امر فردی و محدود و موقّت ندارد و گرایشهای متمایل به بالا
که میخواهد از حدود فردیت خارج شود و همه بشر افراد را در برگیرد. نبرد
درونی انسان که قدما آن را نبرد میان عقل و نفس می خواندند، خواه ناخواه به
نبرد میان گروههای انسانها هم کشیده میشود؛ یعنی نبرد میان انسانهای
کمال یافته و آزادی معنوی به دست آورده با انسانهای منحط و حیوان صفت، که
قرآن کریم آغاز این نبرد را در داستان دو فرزند آدم، هابیل و قابیل منعکس
کرده است (همان: ص 38 و 39).
در طول تاریخ گذشته و آینده، نبردهای انسان تدریجاً بیشتر جنبه عقیدتی و
مسلکی پیدا کرده و میکند و انسان تدریجاً از لحاظ ارزشهای انسانی به
مراحل کمال خود، یعنی به مرحله انسان آرمانی و جامعه آرمانی نزدیکتر
میشود تا آنجا که در نهایت امر، حکومت و عدالت، یعنی حکومت ارزشهای
انسانی که در تعبیرات اسلامی از آن به حکومت مهدی تعبیر شده است، مستقر
خواهد شد و از حکومت نیروهای باطل و حیوان مآبانه و خودخواهانه و
خودگرایانه اثری نخواهد ماند (همان، ص 44).
نکته جالب توجّه اینکه بر اساس پارهای از احادیث، قیام مهدی ـ عجل الله
تعالی فرجه الشریف ـ زمانی رخ خواهد داد که سعید و شقی به نهایت کار خود
رسیده باشند (همان، ص 66)؛ یعنی هر چه این حرکت تاریخ به جلو میرود، هم
شقی شقیتر و هم سعید سعیدتر میشود، و چنین جامعهای است که میتواند
زمینهساز قیام نهایی حق و باطل شود.
8 . ایمان به غیب و امدادهای غیبی:
نکته بسیار مهمّی که در این جنگ حق و باطل نباید مورد غفلت واقع شود، این
است که نظام جهان، نظام اخلاقی است. در منظر دینی، جهان چنین نیست که در
برابر عمل خوب و بد واکنش یکسانی داشته باشد و این همان چیزی است که از آن
تحت عنوان امدادهای غیبی یاد میشود. قرآن کریم میفرماید: إِن تَنصُرُوا
اللَّهَ ینصُرْکُمْ (محمد (47): 7)، وَمَن یتَّقِ اللَّهَ یجْعَل لَّهُ
مَخْرَجًا (طلاق (65): 2)، إِن یکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ
یغْلِبُواْ مِئَتَینِ (انفال (8): 65) و ... که همگی حکایت دارد معادلات
حاکم بر جهان، بسیار بیشتر از معادلات مادّی و عادی است که با چشم سر
مشاهده میشود که یکی از این معادلات مهم، آمدن حضرت مهدی برای نبرد نهایی
حقّ و باطل است و به تعبیر دقیق شهید مطهری: از مجموع آیات و روایات
استنباط میشود که قیام مهدی موعود (عج) آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات
حق و باطل است که از آغاز جهان برپا بوده است (مطهری، 1371: ص68)، و این
همان امداد غیبی است که شامل جبهه اهل حق میشود. باید توجّه کرد که در
منطق قرآن کریم، شمول امدادهای غیبی نه تنها منافاتی با تلاش و حرکت ما
ندارد، بلکه اساساً، اگر ما بکوشیم، این امدادها از راه میرسند. اگر خدا
را یاری کنید، خدا یاریتان میکند. در آیه وَمَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ
وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى (انفال (8): 17) نمیفرماید تو کناری نشسته بودی و
تیری از غیب آمد و به دشمن خورد؛ بلکه میفرماید آن تیری را که تو پرتاب
میکنی ما به هدف میزنیم که اگر تو باشی و خودت، معلوم نیست آن تیر به هدف
بخورد.
9. بعد از قیام مهدی(عج):
واپسین نکتهای که در شناخت مهدویت ضرورت دارد، این است که حکومت مهدی آغاز
حرکت اصلی انسان است، نه پایان کار، و این حُسن مهم آرمانهای اسلامی است.
به تعبیر شهید مطهری، در هر مکتبی وقتی آرمانش محقّق شود، دیگر کار آن
مکتب تمام میشود و میمیرد؛ امّا انسانی که نبردهای با باطل را به اتمام
رسانده، هنوز اصل فاستبقوا الخیرات جلو چشمش خودنمایی میکند. او که نقصها
را برطرف کرده، تازه در ابتدای سیر صعودی خود است که باید بالا رود و این
سیر، منتها و نهایت ندارد و هرچه بالا رود، در دستگاه هستی برای او امکان
بالاتر رفتن هست (مطهری، 1372 الف، ص 57 و 58)، و شاید فلسفه رشد
فوقالعاده علمی و معنوی مردم در عصر ظهور همین نکته باشد.
بخش دوم: چگونگی انتظار و وظیفه ما
گفتیم انقلاب مهدی(عج) تحوّلی عظیم در تاریخ بشر است. درخصوص تحوّلات
تاریخی، دو نوع بینش وجود دارد که بر اساس هر یک، انتظار، معنای خاصّی
مییابد. یک دیدگاه این است که تحوّلات تاریخی ضابطهمند نیست یا اگر
ضابطهمند است، اراده انسانی درآن نقشی ندارد و بر روند تاریخ، جبری حاکم
است. کسی که معتقد باشد تحوّلات تاریخی ضابطهمند نیست، باید قائل شود به
اینکه این تحولات قابل شناختن نیستند؛ پس قیام مهدی(عج) را هم نمیتوان
تحلیل کرد؛ آنگاه انتظار، یعنی منتظر یک حادثه عجیب و غریب ماندن و کاری
نکردن تا بلکه دستی از غیب برون آید و کاری بکند. اینجا است که باب
تأویلات نادرست در خصوص احادیث ظهور، باز میشود و حتّی برخی خواهند گفت:
چون جهان باید پر از ستم شود تا مهدی بیاید، پس ما هم به رواج ظلم کمک
کنیم. کسی هم که قائل باشد تحوّلات، ضابطهمندند، امّا اراده انسانی در
آنها نقشی ندارد نیز چارهای ندارد جز اینکه بگوید: کاری نمیتوان کرد و
یگانه کار، حرکت در همین سیر جبری است و باز هم در این منطق، اصلاحات مردود
است. بر اساس هر دو رویکرد این دیدگاه، قیام مهدی صرفاً ماهیت انفجاری
دارد و فقط و فقط از گسترش و اشاعه ستمها و تبعیضها ناشی میشود؛ آنگاه
که صلاح به نقطه صفر برسد، حقّ و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد و باطل
یکّهتاز میدان شود، این انفجار رخ میدهد و دست غیب برای نجات حقیقت (نه
اهل حقیقت، زیرا حقیقت طرفداری ندارد) از آستین بیرون میآید (مطهری، 1371:
ص 56 ـ 64).
دیدگاه دوم آن است که تحوّلات تاریخی ضابطهمندند و اراده انسانی در آنها
نقش دارند که در بخش اوّل در واقع مبانی این دیدگاه را تبیین کردیم. در این
دیدگاه نیز دوگونه تصویر وجود دارد که شاید بتوان تفاوت دکتر شریعتی و
استاد مطهری را در مسأله انتظار در این موضع دید. یک تصویر
اگزیستانسیالیستی است که در این تصویر، اراده انسان نقش بسیار مهمّی دارد؛
امّا هدفی ورای انسان قائل نیست و معتقد است که خود انسان باید هدف برای
خود بیافریند (مطهری، 1372 الف: ص 51 ـ 46). در واقع از دید آنها، پذیرش
هر هدفی ورای انسان و حرکت انسان به سمت آن هدف مستلزم از خود بیگانگی است؛
پس از پیش نباید هیچ هدفی را برای انسان قائل شد؛ بلکه هر کسی هر هدفی دلش
میخواهد برای خود برگزیند و به سمت آن حرکت کند؛ امّا اشکالات این تصویر
اگر بیشتر از دیدگاه قبل نباشد، کمتر نیست. مهمترین اشکالش این است که
اصلا آفریدن ارزش به معنای دقیق کلمه سخنی بیمعنا است. آیا به واقع معقول
است که انسان فرض کند در مقابلش هدفی هست؛ آنگاه به سمت آن هدف فرضی و
برای رسیدن به آن حرکت کند. این مثل کار بت پرستها است که بت را
میآفریدند و بعد میپرستیدند و انسان داستان آن مرد سادهلوح را به یاد
میآورد که برای رهایی از آزار بچهها به آنها گفت: در کوچه بالاتر آش
نذری میدهند و وقتی بچهها به آن سمت دویدند، با خود گفت شاید واقعاً آش
میدهند و خودش هم به آن سمت حرکت کرد. هدف فرضی معنا ندارد، هدف باید
واقعی باشد؛ امّا در عین حال برگرفته از عمق وجود خود آدمی باشد به نحوی که
حرکت به سمت آن، حرکت کمالی برای خود تلقّی شود، نه حرکتی به سمت از خود
بیگانگی. در هر حال، در این تصویر انتظار به معنای اعتراض همیشگی به هر
وضعی است و مستلزم اصالت انقلاب است؛ یعنی اگر هیچ هدف خاص و معینی قبول
نشود، آنگاه به هر حالتی انسان باید معترض باشد و هیچ هدفی را که عدهای
پذیرفتهاند نپذیرد؛ زیرا دیگر انتظار به پایان خواهد رسید، و به نظر
میرسد دیدگاه دکتر شریعتی در کتاب انتظار، مکتب اعتراض چنین مبنایی داشته
باشد.
در تصویر دوم از دیدگاه باید گفت: درست است که اراده انسانی نقش مهمّی در
تحولات تاریخی دارد؛ امّا با توجّه به اصالت فطرت و جهتگیری واقعی درون
انسان به سمت هدف واقعی، این انتظار معنای خاصّی مییابد، و آن اوّلاً قبول
این است که حق از باطل قابل تشخیص است و ثانیاً وظیفه اصلی منتظر تقویت
دائم جبهه حق و تلاش برای مشخّصتر کردن مرز حق و باطل برای به ثمر رسیدن
آن نبرد عظیم جهانی خواهد بود. بدین معنا، انتظار، هم به لحاظ فردی و هم به
لحاظ اجتماعی نه تنها حالت سلبی نیست، بلکه فعل ایجابی است که بر تمام
افعال ما سایه میافکند و بدین سبب، افضل اعمال شمرده شده است.به لحاظ فردی
کسی میتواند واقعاً منتظر حکومت عدل باشد و آرزوی عدالت جهانی را در سر
بپروراند که خودش با عدل خوگرفته باشد و مزاجش با عدل سازگار باشد. کسی
میتواند منتظر عدل جهانی باشد که عدل را دوست داشته باشد و کسی که عدل را
دوست داشته باشد، در درجه اوّل خودش اهل عدل خواهد بود و این است که
گفتهاند: منتظران مصلح، خود، باید صالح باشند. به لحاظ اجتماعی نیز هر
حرکت اصلاحی که در جهت پیروزی حق باشد، وظیفه منتظران است؛ پس اصلاحات جزئی
و تدریجی نه تنها محکوم نیست، بلکه به نوبه خود، آهنگ حرکت تاریخ را به
سود اهل حق تند مینماید و بر عکس، فسادها، تباهیها و فسق و فجورها کمک به
نیروی مقابل است و آهنگ حرکت تاریخ را به زیان اهل حق کُند میکند؛
بنابراین در این بینش آنچه باید رخ دهد، از قبیل رسیدن یک میوه بر شاخه
درخت است نه از قبیل انفجار یک دیگ بخار. درخت هر چه بهتر از نظر آبیاری و
... مراقبت گردد و هر چه بیشتر با آفاتش مبارزه شود، میوه بهتر و سالمتر و
احیاناً زودتر تحویل میدهد (مطهری، 1371: ص 47).
بدین معنا، وظیفه کلّی ما در برابر مسأله جهانی شدن نیز روشن میشود.
جهانیشدن در منظر اسلامی یعنی تحقّق حکومت عدل جهانی که مقدّمه آن نبرد
نهایی حق و باطل است و برای این نبرد باید جبهه حق را تقویت کرد و این همان
سخن امام خمینی(ره) است که ما انقلاب خود را به جهان صادر خواهیم کرد؛
البتّه باید توجّه داشت که تقویت این جبهه پیش از آنکه تقویت نظامی باشد،
تقویت فرهنگی و معنوی است؛ زیرا اساس هویت این جبهه، معنویت است و مقصود
این است که باید حق و عدل را هر چه واضحتر و صیقلیتر آشکار کرد و توان
فهم مردم از حق و عدل را افزایش داد؛ به گونهای که مردم بتوانند حکومت عدل
را تحمّل کنند! خوب است به این نکته توجّه کنیم که حضرت مهدی ـ عجل الله
تعالی فرجه ـ بالاتر از حضرت علی نیست؛ پس ویژگی مهمّ حکومت عدل مهدی، به
فاعل آن برنمیگردد؛ بلکه به قابل برمیگردد؛ یعنی در زمان مهدی(عج) مردم
به حدّی از بلوغ فکری رسیدهاند که بتوانند حق را از باطل تشخیص دهند و
تسلیم دشمنانی نشوند که میکوشند لباس باطل بر چهره حق بپوشانند تا مردم را
از آن رویگردان کنند و به جای آن باطلی که با حق مخلوط شده، به خورد آنها
بدهند؛ امّا مردمی که درک صحیح و معقولی از عدل ندارند، حتّی حکومت علی(ع)
نیز بر آنها تنگ میآید؛ هرچند که نمیدانند. به تعبیر امیرمؤمنان من
ضاق علیه العدل فالجور علیه اُضیق (نهجالبلاغه، خطبه 15).
با توجّه به آنچه در خصوص انتظار گفته شد، خوب است نگاهی دوباره به حدیث
معروفی بیندازیم که میگوید ظهور در زمانی رخ میدهد که زمین پر از ستم شده
باشد که این حدیث چگونه با مباحث پیشین قابل جمع است. میتوان چنین گفت:
اوّلاً پر از ظلم شدن، از علایم ظهور است نه از علل ظهور. در واقع، شرح
مذکور که میگفت باید به شیوع ظلم کمک کرد، از این پندار ناشی بوده که شیوع
ظلم، علتِ ظهور است؛ در حالی که علّت ظهور این است که مقدّمات ظهور (همان
مشخّص شدن جبهه حق و باطل و تقویت جبهه حق) آماده شده باشد. برای اینکه
تفکیک مفهوم علامتِ شی و علّت شی بهتر مشخّص شود میتوان از این تمثیل
استفاده کرد.
فرض کنید در یک ایستگاه قطار، تابلویی درست کردهاند که یک دقیقه قبل از
ورود هر قطار به ایستگاه، آمدن آن را اعلام میکند، و البتّه بعد از این
اعلام، قطار میآید. در اینجا این اعلام، علامت آمدن قطار است نه علت آمدن
قطار، و اگر ما بخواهیم به آمدن قطار کمک کنیم، باید به موتور محرّک قطار
بیندیشیم، نه به دست کاری کردن در تابلوِ مذکور. ما هر قدر تابلو را تغییر
دهیم، به خودی خود تأثیری در آمدن قطار ندارد.
بحث شیوع ظلم نیز این گونه است و از اینگونه علامتها که خودشان علّت
نیستند، در خصوص ظهور موارد متعدّدی گفته شده است؛ نظیر مثلاً آمدن دجال.
همان طور که معنا ندارد برای تعجیل در ظهور، بگردیم یک نفر به نام دجال
بیابیم و از او حمایت کنیم که اقدامات خاصی را انجام دهد، به همین ترتیب
معنا ندارد برای تعجیل در ظهور، به افزایش ظلم بپردازیم.
نداحقانی
جمعه 16 فروردینماه سال 1398 ساعت 06:01 ب.ظ
امام باقرع) فرمود: «گویا دین شما را چنان می بینم که در حالی که به خون
خویش آغشته است، در حرکت است و کسی آن را جز مردی از اهل بیت ما به شما بر
نمی گرداند پس در سال دو بار به شما عطاء می کند ...».
در کتاب «غیبت» نعمانی باب سیزدهم ذیل «نشانه ها و کردار آن حضرت(عج)» آمده است:
ابوالجارود
زیاد بن منذر گوید: امام باقر(ع) فرمود: «هنگامی که قائم(عج) ظهور کند با
پرچم رسول خدا(ص) و انگشتر سلیمان(ع)، سنگ و عصای موسی(ع) ظهور می کند، سپس
به منادی خود امر می کند و او ندا می دهد: «آگاه باشید به همراه خود آب و
غذا و علفی برندارید» پس حرکت می کند و مردم هم با او به راه می افتند و در
اول منزلی که فرود می آیند ضربه ای به سنگ می زند که از آن غذا و آب و علف
بیرون می آید، آنها و چهارپایان شان از آن می خورند و می آشامند تا اینکه
پشت کوفه در نجف فرود می آیند.»
حمران بن اعین از امام باقر(ع)
روایت می کند که فرمود: «گویا دین شما را چنان می بینم که در حالی که به
خون خویش آغشته است، در حرکت است و کسی آن را جز مردی از اهل بیت ما به شما
بر نمی گرداند پس در سال دو بار به شما عطاء می کند و در ماه دو بار به
شما روزی می دهد و در زمان او حکمت به شما داده می شود به طوری که زن در
خانه با کتاب خداوند متعال و سنت رسول خدا(ص) رفتار می کند.»
مفضل
گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که می فرمود: «همانا برای صاحب این امر خانه
ای است که به آن خانه حمد گفته می شود در آن چراغی است که نورافشانی می کند
و از روزی که به دنیا آمده تا روزی که با شمشیر قیام می کند، خاموش نمی
شود.»
نداحقانی
جمعه 9 فروردینماه سال 1398 ساعت 11:17 ق.ظ